kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۷۰۰۳
تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۷

باور به عوالم غیب و کارکردهای آن در زندگی 

 
 
خلیل منصوری
بر خلاف تصور مادیگرایان، هستی دارای عوالم چندی است که با ابزارهای حسی و روش تجربی تنها بخشی کوچک از آن شناخته می‌شود و بخش اعظم آن همچنان در فراسوی علم آدمی باقی می‌ماند. در این جهان تنها گوشه‌ای از عوالم غیب در برابر عالم شهادت است؛ زیرا بخش یا بخش‌هایی دیگر همچنان در پرده غیب علم و شهود ما باقی می‌ماند. اینجاست که تنها روش آگاهی انسان از عوالم غیب دیگر و مراتب و سطوح برتر، نیازمند اخبار غیبی است.
باور به عوالم غیب به معنای جهانی ناشناخته است که می‌تواند تاثیرات خود را بر عالم مادی و زندگی بشر در دنیا به جا گذارد و رفتارهای وی را حتی مدیریت و مهار کند و سرنوشتی دیگر بر خلاف آنچه انتظارش را دارد، برای او رقم بخورد؛ زیرا احتمال تاثیر عوالم غیب در عالم شهادت به معنای آن است که نمی‌توان در تحلیل مفهوم زندگی و بسیاری از مفاهیم، تنها به قوانین و مسائل عالم شهود بسنده کرد و همانند علوم آزمایشگاهی، مسائل را در چاردیواری عالم شهادت حل و فصل نمود و نتیجه گیری کرد.
نویسنده در این مطلب دیدگاه قرآن درباره عوالم غیب را تشریح کرده و از تاثیرات باورمندی به عوالم غیب در زندگی انسان سخن گفته است.
***
عوالم هستی
هستی به معنای کلیت وجود و موجودات، معنای آشنا برای همه ماست. هر کسی با علم شهودی و حضوری، مفهوم هستی و وجود را درک و فهم می‌کند و از وجود خود و عدم وجود برخی از امور خبر می‌دهد. این بدان معناست که درک اجمالی برای همگان از معنا و مفهوم هستی وجود دارد و نیازمند دلایلی برای اثبات آن نیست.
اما پرسش اساسی که برای بسیاری از مردم مطرح است، گستره هستی است. به این معنا که این هستی تا کجا کشیده شده و امتداد دارد و ما انسان‌ها، چه اندازه از هستی را می‌شناسیم و یا چه اندازه از آن برای ما قابل درک و فهم است؟ زیرا با توجه به عظمت و گستره شگفت هستی، این معنا در آدمی تقویت می‌شود که او نمی‌تواند به تمامی هستی احاطه داشته باشد، بنابراین تفسیری که از هستی به دست می‌دهد بسیار محدود به توانایی انسان و بر اساس ظرفیت‌ها و ابزارهای شناختی محدود اوست. 
اینجاست که خود را با مسئله پیچیده‌ای رو برو می‌بییند؛ زیرا هستی برای وی همانند کتابی است که آغاز و انجام آن افتاده است و از آن هیچ‌گونه آگاهی ندارد و می‌داند که ابزارهای شناختی وی نیز بسیار محدود است و احتمال شناخت نسبت به آغاز و انجام تا حد صفر برای او کاهش می‌یابد. اما برخی از نشانه‌ها عده‌ای از اندیشمندان را به تامل و تفکر می‌اندازد؛ زیرا با قوانینی رو برو می‌شوند که قوانین طبیعی را زیر سؤال می‌برد و یا آن را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. همچنین مسائلی در جهان طبیعت و عالم شهادت مشاهده می‌کنند که نمی‌توانند با قوانین این عالم آن را تحلیل و تبیین نمایند. این‌گونه است که اندیشه وجود عوالم دیگر غیر از عالم شهادت در آنها شکل می‌گیرد و مفهوم عالم غیب در ذهن انسان پدیدار می‌شود.
بنابراین غیب، به معنای غیب شدن چیزی از چشم، حس و یا علم انسان است که در اذهان آدمی به عنوان یک مسئله مطرح می‌شود. انسان در می‌یابد که برای هر چیزی می‌تواند دو حالت شهود و غیب وجود داشته باشد؛ زیرا احاطه علمی انسان به همه چیزها شدنی نیست و تنها زمانی می‌توان از شهادت مطلق سخن گفت که انسان احاطه مطلق بر همه هستی داشته باشد. این در حالی است که انسان حتی بر عالم قابل مشاهده احاطه ندارد، چه رسد به عوالم بیرون از آن و از شهادت مطلق سخن بگوید. اینجاست که برای آدمی مفاهیم شهادت و غیب، مفاهیم طبیعی است و نمی‌تواند از آن فرار کند.
اما نسبت به خداوند مفهوم غیب کاربرد و جایگاهی ندارد؛ زیرا هیچ چیزی از او غایب نیست و همه هستی در همه ابعاد و عوالم آن در محدوده علم شهودی و حضوری او قرار دارد.
نکته‌ای که نباید آن را فراموش کرد و یا از آن غافل شد اینکه عوالم هستی به سبب تعدد و مراتب آن، برای آدمی گاه دور از دسترس و گاه قابل دسترس می‌باشد. به این معنا که انسان می‌تواند به برخی از عوالم به سبب وجود ظرفیت‌ها و ابزارهایی غیر از ابزارهای حسی و منابع شناختی، علم پیدا کند و از آن آگاه شود؛ ولی از برخی از عوالم نمی‌تواند هیچ‌گونه علم و آگاهی به دست آورد‌، چه رسد که مشهود وی شده و به عنوان عالم شهادت برای او تجلی یابد.
از نظر قرآن، انسان‌های مؤمن کسانی هستند که به فراسوی عالم ماده و حس، ایمان دارند و دیگر عوالم هستی را باور می‌کنند و بر اساس آن زندگی خویش را سامان می‌بخشند و روابط را درهستی افزون بر روابط درون مادی و دنیوی، به روابط برون مادی با دیگر عوالم نیز تعریف می‌کنند. بنابراین، همان گونه که از نقش گازها‌، حرکت گسل‌های زمین و فشارهای درون زمینی برای ایجاد زمین لرزه سخن می‌گویند به همان اندازه از نقش گناهانی چون شیوع زنا برای ایجاد زمین لرزه سخن به میان می‌آورند. برای آنان همان اندازه که اسباب مادی می‌تواند در ایجاد چیزی نقش و تاثیر داشته باشد به همان اندازه بلکه فراتر، اسباب‌های غیر مادی چون تقوا، دعا و مانند آن می‌تواند در مسائل مادی و زندگی دنیوی ایشان تاثیر به جا گذارد.
در حقیقت ایمان به عوالم غیب به معنای پذیرش تاثیر و نقش آن در زندگی مادی و دنیوی است و تنها یک باور صرف و محض نیست که هیچ‌گونه آثاری از خود به جا نگذارد.
هنگامی که خداوند در آیات نخست سوره بقره از «یومنون بالغیب» سخن می‌گوید، تنها به این معنا نیست که شخص باید به چیزی که حواس، آن را درک نمی‌کند، ایمان بیاورد، بلکه به معنای آن است که بر اساس این باور و بینش و نگرش عمل می‌کند و نماز به پا می‌دارد و زکات می‌پردازد و به دیگران نیکی می‌کند و از گناهان و پلشتی‌ها پرهیز می‌کند و تقوا پیشه می‌نماید.
از آنجا که برخی از مراتب غیب برای برخی از انسان‌های اهل کشف و شهود، آشکار می‌شود و از غیب بیرون آمده و در دایره مشاهدات و مکاشفات آن قرار می‌گیرند، باید این را پذیرفت که باز هم عوالم دیگری است که بیرون از شهود این افراد است و باید به آن عوالم غیب نیز ایمان آورد. به این معنا که برخی چشم برزخی‌شان باز می‌شود و عوالم برزخی و موجودات آن را می‌بینند و یا با عوالم فرشتگان و جنیان ارتباط برقرار می‌کنند، ولی این تنها بخشی از عوالم غیب است که مشهود ایشان شده است و باز هم عوالم غیب دیگری است که شاید تنها راه آگاهی، اخبار پیامبران باشد.
به هر حال واژه غیب در قرآن به معنای هر آن چیزی است که با حواس ظاهری درک نمی‌شود و عقول بشری نیز اقتضای درک آن را ندارد و تنها شخص با اخبار پیامبران از آن آگاهی می‌یابد.(مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 616 ذیل واژه غیب)
راه‌های آگاهی انسان از عوالم غیب
چنان‌که گفته شد راه‌هایی برای شناخت بخشی از عوالم غیب یا تمامی آنها برای انسان وجود دارد که می‌تواند این شناخت به شکل علم حصولی از طریق گزارش و اخبار پیامبران یا علم شهودی از طریق عبودیت و تقوا و دستیابی به بصیرت حاصل شود. البته بسیاری از مردم تنها با علم حصولی از غیب هستی آگاهی دارند و ایمانشان نیز براین پایه و اساس شکل می‌گیرد؛ اما اگر این ایمان اجمالی و ابتدائی با تقوا و عبودیت همراه شود، چشم دلشان باز شده و توانایی شهود برخی از عوالم غیب را پیدا می‌کنند و می‌توانند ارتباط بهتری با آن عوالم داشته باشند. از آنجا که آگاهی به عوالم غیب برای بیشتر مردم امکان ناپذیر است، خداوند از طرق گوناگون کوشیده است تا ارتباط مردمان را با عوالم غیب ایجاد کند. 
از این رو حقایق غیبی چون معاد را با امور حسی همانند سازی کرده و با تشبیه آن به امور محسوس و مشهود خواسته است تا این ارتباط تحقق یابد. آیات بسیاری از قرآن از جمله آیه 73 سوره بقره و 94 سوره انعام و 29 و 57 سوره اعراف‌، از این روش بهره گرفته است. آیات 11 سوره‌های زخرف و ق نیز از جمله این آیات به شمار می‌روند که خداوند در آنجا با اشاره به بهار طبیعت و زنده شدن گیاهان، رستاخیز جان را بدان تشبیه می‌کند تا آگاهی برای بشر به مسئله‌ای از مسائل غیب ایجاد شود. 
علامه طباطبایی در این باره می‌نویسد: جمله « کذلک الخروج» اشاره به معاد و رستاخیز انسان‌ها دارد و معاد از امور غیبی است؛ یعنی حقیقت آن اکنون بر بشر ناشناخته است‌، ولی خداوند برای نزدیک کردن این معرفت غیبی به ذهن بشر، نمونه‌هایی از آن را در جهان طبیعت قرار داده است تا راه درک آن را هموارتر سازد.(المیزان، ج 18، ص 341)
از آیات قرآن این معنا به دست می‌آید که حتی فرشتگان و جنیان که به یک معنا از عوالم غیب هستند خود آنان نیز نسبت به اموری، در مقام جهل می‌باشند و آن امور نسبت به آنها از عوالم غیب به شمار می‌آید. خداوند در آیات 30 و 33 سوره بقره از ناآگاهی فرشتگان از برخی از امور غیبی و نهانی جهان سخن می‌گوید و در آیات 6 تا 8 صوره صافات، جهل شیاطین از اخبار غیبی آسمان را به رغم تلاش آنان برای دستیابی به آن اخبار غیبی، یادآور می‌شود و در آیات 12 و 14 سوره سبا از جهل جنیان دربار سلیمان به امور غیبی سخن می‌گوید.
اینها تنها نمونه‌هایی از مراتب عوالم غیب است که حتی برای موجودات عوالم غیب چون فرشتگان نیز پوشیده است. خداوند در آیه 116 سوره مائده‌، از اعتراف حضرت عیسی‌(ع) به ناآگاهی خود از اسرار درونی خداوند به عنوان غیب سخن می‌گوید تا نشان دهد که حتی کسانی که در شناخت عوالم غیب دستی دارند برخی از امور برای ایشان، همچنان در سراپرده غیب خواهند ماند. علم غیب و آگاهی به فرجام امور، برای انسان‌ها از اموری غیرقابل دسترس همواره در پرده غیب خواهد بود.(نمل‌، آیه 65 و نجم‌، آیه 35 و قلم‌، آیه 47) 
همان گونه که پیامبران از طریق تعلیم الهی می‌توانند به برخی از مراتب غیب آگاهی یابند، برخی از مسلمانان و مؤمنان نیز از این توانایی برخوردارند. این مطلبی است که در آیات 48 و 49 سوره هود بدان توجه داده شده است.
عالم غیب از چنان جایگاه ارزشی و برتری نسبت به عالم شهادت برخوردار است که خداوند در آیاتی از جمله 38 تا 43 سوره حاقه به آن سوگند می‌خورد تا این‌گونه مردم نسبت به آن آگاهی و بر حقانیت آن گواهی دهند و در زندگی خویش از تاثیر آن آگاه شده و بر اساس این فرمول‌، زندگی خود را تنظیم کنند. به هر حال این امکان برای همگان وجود دارد تا نسبت به عوالم غیبی به دانش حصولی و حضوری دست یابند هر چند که برخی از عوالم و یا امور غیبی همچنان در پرده غیب خواهد ماند و کسی جز خداوند را بدان آگاهی و اطلاع نخواهد بود؛ زیرا همه هستی برای خداوند عالم شهادت است و غیب برای او معنایی ندارد؛ چرا که همه هستی در دایره احاطه علمی خداوند است.(بقره‌، آیه 33 و هود‌، آیه 123 و نحل‌، آیه 77 )
قرآن در آیه 179 سوره آل عمران عدم آگاهی انسان‌ها از عوالم غیب‌، یا برخی از عوالم و یا برخی از امور این عوالم را از سنت‌ها و قوانین الهی بر شمرده است؛ زیرا این‌گونه‌، تمایز و جدایی اهل ایمان از کفر و اهل پاکی از ناپاکی بسادگی امکان‌پذیر می‌شود و حقیقت ایشان چون واقعیتی انکار ناپذیر خود را آشکار می‌سازد. 
البته برخی از مؤمنان دوست می‌دارند تا از غیب آگاهی یابند به ویژه اگر این غیب مربوط به انسان‌های دیگر باشد تا افراد مؤمن از منافق بازشناخته شود.(آل عمران‌، آیه 179 و نیز مجمع ا لبیان‌، ج 1 و 2‌، ص 895) ولی خداوند این‌گونه خواسته است تا این اسرار همچنان در پرده غیب باقی بماند.
شیاطین نیز می‌کوشند تا به اطلاعاتی در‌باره اخبار آسمان و امور غیبی دست یابند ولی ناتوان از شنود اخبار غیبی هستند؛ زیرا از سوی خداوند با شهاب شکافنده رانده می‌شوند و امکان تجسس و جاسوسی نمی‌یابند.(صافات‌، آیات 6 و 8 و10)
شیاطین با عروج به آسمان‌ها می‌کوشند تا با گوش دادن به سخنان فرشتگان آسمان که در ملا اعلی هستند به اخبار غیبی مربوط به اهل زمین دست یابند. (المیزان، ج 17‌، ص 123)
البته ناگفته نماند که برخی از عوالم غیب و یا امور عوالم غیب بر پیامبران پوشیده است و این منافاتی با ماموریت و رسالت ایشان ندارد؛ زیرا آنان به مقدار نیاز به عوالم غیب آگاهی دارند و عدم آگاهی نسبت به همه عوالم یا امور غیبی منافاتی با ماموریت و رسالت ایشان نخواهد داشت.(اعراف‌، آیه 188 و یونس‌، آیه 20 و احقاف‌، آیه 9 )
نقش باور به غیب
با مطالب گفته شده می‌توان بسادگی از نقش و کارکرد باور به غیب آگاهی یافت؛ زیرا اگر باور کنیم که عوالم هستی تنها همین عالم مادی و محسوس نیست و در عوالم دیگر موجوداتی به سر می‌برند که در زندگی آدمی تاثیرگذار هستند و ایشان ما را می‌بینند و ما آنها را نمی‌بینیم به گونه‌ای دیگر رفتار می‌کنیم و اجازه نمی‌دهیم تا دیگران از قدرت خویش علیه ما استفاده کنند.
اگر باور کنیم که در ملا اعلی فرشتگانی هستند که به اخبار زمین و زمینیان آگاه هستند و این اخبار در زندگی بشر تاثیر دارد و همچنین کسانی هستند که این اخبار را می‌دزدند، بی‌گمان رفتار ما در زندگی نسبت به امور و اسباب عادی تغییر می‌یابد. به این معنا که در حوادث طبیعی چون سیل و زلزله تنها به اسباب طبیعی مراجعه نمی‌کنیم بلکه به رفتارهای خویش نیز توجه می‌یابیم که در ایجاد این حوادث تاثیر دارد، یا نسبت به گناهانی که موجبات نزول بلا می‌شوند رفتاری درست در پیش می‌گیریم و آن گناهان را ترک می‌کنیم. در آيات و روایات درباره فساد و فسق و فحشا و منكر و نقش آنها در هلاكت و بلا سخن بسيار گفته شده است. در احاديث‌، بصراحت از زنا به عنوان عامل زلزله و بلاياى ديگر در دنيا و عذاب‌هاى زياد نام برده شده است. این حقیقت به معنای ارتباط تنگاتنگ میان غیب و عالم شهود است که بسیاری منکر آن هستند.